نام و نام خانوادگی : غلامرضا رحیمی . متولد 1350 . آبادان
فعالیت هنری : عکاسی و فیلم سازی
سال 1382 عضو انجمن سینما جوانان ایران دفتر بندر عباس و ساخت بیش از ده فیلم کوتاه ( مستند و داستانی )
سال 1387 راه یابی در بخش فیلم و عکس در سومین جشنواره فیلم وعکس اردیببهشت استان هرمزگان ودریافت جایزه ویژه هیئت داوران در بخش فیلم . و راه یابی در اولین جشنواره عکس خلیج فارس بندر عباس . و برپایی نمایشگاه گروهی عکس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان هرمزگان .
سال 1388 راه یابی به دومین جشنواره عکس خلیج فارس بندر عباس . راه یابی به چهارمین سوگواره اشک محرم و شایستگی تقدیر از سوی هیئت محترم داوران مرودشت . راه یابی به جشنواره لحظات عاشورای کاشان .
سال 1389 راه یابی به جشنواره بین المللی آب استان تهران . راه یا بی به پنجمین جشنواره سراسری اردیبهشت هرمزگان و کسب مقام دوم در بخش آزاد . راه یابی به نخستین سوگواره دانشگاهی نینوا در قاب و کسب عنوان شایسته تقدیر از سوی هیئت داوران در بخش آزاد .راه یابی به چهارمین جشنواره عکس خبری هرمزگان .
سال 1390 راه یابی به نخستین جشنواره ملی عکس محیط زیست حرا . دبیرنخستین جشنواره عکس سازمان بسیج هنرمندان هرمزگان .
سال 1391 راه یابی به نخستین جشنواره ملی عکس سالانه ایران – مشهد و جشنواره عکس استانی هرمزگان من و مقام برتر فتو وبلاگ هرمزگان من .حضور در نمایشگاه جشن عکس هرمزگان .
و راه یابی به سومین جشنواره بین المللی عکس خیام .راه یابی به جشنوار ملی فیلم و عکس اردیبهشت
وکسب مقام اول در بخش فیلم مستند (شهر من)سال 92 و حضور در نمایشگاه گروهی عکس هرمزگان من (جهاد دانشگاهی)92
ادامه...
با تشکر از عکستون لطفآ سخن منو تایید کنید.امروز ۳مهر ۱۳۸۹ ؛فکر می کنید من که یه معلم هستم کجا بودم؟ تو کلاس درس؟ !!
ابدآ. کاش تو کلاس درس بودم گرما و سرو صدای بچه ها رو می پذیرفتم. اگه روستا باید می رفتم درازای راه و گرمای اتوبوس کهنه ی اداره اموزش و پرورش رو تحمل می کردم.اما.....
اما امسال پس از ۱۰سال کار تدریس در مدارس مختلف و ۵ سال دوری از شهر خودم؛ آموزش متوسطه و کارگزینی ناحیه ۲به من می گه باید برم و در مدارس دبستانی؛ در روستاهای دور به کار دفتر داری مشغول بشم. :یعنی تبدیل نیروی کارامد به مهره ی بی مصرف. این توهین نیست. زیرا در سال های گذشته یک نیروی آموزشی رو بنا به درخواست خودش با هزار زجر به اداری منتقل میکردند. و در ضمن امور دفتری رو هم یک دیپلمه می تونه انجام بده. و عمومآ اینگونه بود.
خب من امسال یک و سه مهر رو تو خونه گذروندم.به انتظار روزهای اینده. شما باشید چه کار میکنید؟ وقتی کسی نیست که صدای شما رو بشنوه. وقتی :
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را....
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام زیبان راستی بچه جدیدتم مبارک مه بروزم سری بزن
عجب حالا چرا ماهی رو سرش گذاشته؟
سلام.زن کوزه به سر دیده بودم اما ماهی بسر نه
جالبه.
راستی آرماتم.
سلام اقای رحیمی عکس زیبای شده اگر روی ادیت عکس بیشتر کار میشد عکس بهتری می شده
با تشکر از عکستون لطفآ سخن منو تایید کنید.امروز ۳مهر ۱۳۸۹ ؛فکر می کنید من که یه معلم هستم کجا بودم؟ تو کلاس درس؟ !!
ابدآ. کاش تو کلاس درس بودم گرما و سرو صدای بچه ها رو می پذیرفتم. اگه روستا باید می رفتم درازای راه و گرمای اتوبوس کهنه ی اداره اموزش و پرورش رو تحمل می کردم.اما.....
اما امسال پس از ۱۰سال کار تدریس در مدارس مختلف و ۵ سال دوری از شهر خودم؛ آموزش متوسطه و کارگزینی ناحیه ۲به من می گه باید برم و در مدارس دبستانی؛ در روستاهای دور به کار دفتر داری مشغول بشم. :یعنی تبدیل نیروی کارامد به مهره ی بی مصرف. این توهین نیست. زیرا در سال های گذشته یک نیروی آموزشی رو بنا به درخواست خودش با هزار زجر به اداری منتقل میکردند. و در ضمن امور دفتری رو هم یک دیپلمه می تونه انجام بده. و عمومآ اینگونه بود.
خب من امسال یک و سه مهر رو تو خونه گذروندم.به انتظار روزهای اینده. شما باشید چه کار میکنید؟ وقتی کسی نیست که صدای شما رو بشنوه. وقتی :
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را....